داستان کوتاه Time Machine برای تقویت زبان انگلیسی با ترجمه فارسی

مهارت ریدینگ یکی از چهار مهارت زبان انگلیسیه که باید اون رو تقویت کنید. افزایش مهارت ریدینگ تاثیر زیادی در یادگیری زبان انگلیسی داره. چراکه با تمرین در این زمینه، دایره لغات شما وسیع تر شده و همینطور به تدریج٬ تلفظ بسیاری از لغات و عبارات برای شما آسون تر میشه. درنتیجه  افزایش این مهارت٬ بر سه  مهارت دیگه زبانتون تاثیر مستقیم داره. در این قسمت داستان کوتاهی همراه با ترجمه اون برای شما عزیزان ترتیب دادیم که کمک زیادی به تقویت مهارت ریدینگ تون میکنه.

 

“Time Machine”

“ماشین زمان”

 

For Professor of Physics, Ron Mallett, time travel isn’t just a flight of fancy. It’s his life’s obsession.Ron’s fascination with time travel began as a child. Like many 10-year-old boys, Ron worshipped the ground his father walked on. His dad was a TV and radio repairman who could fix just about anything. Ron described him as the center of his universe.One night, Ron woke to the sound of his mother crying. His father had died from a heart attack.

برای استاد فیزیک، ران مالت، مسافرت در زمان فقط  یک رویا نیست بلکه مسئله ای است که دائما به آن فکر میکند. شیفتگی او به سفر در زمان به زمان کودکی او برمیگردد. مانند بسیاری از پسران ۱۰ ساله، ران زمین پدریش را بسیار دوست داشت. پدرش تعمیرکار تلویزیون و رادیو بود که تقریباً می توانست هر چیزی را درست کند. برای ران پدرش مرکز هستی بود .یک شب ران با صدای گریه مادرش بیدار شد. پدرش بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت.

Ron was beside himself with grief. He couldn’t comprehend the death of his father. He said it was like Superman dying.Ron thought building a time machine could save his father’s life. He’d go back in time and tell his father to quit smoking cigarettes and prevent his heart attack.He began building a time machine in his basement. The project was doomed to failure, but Ron never gave up.He later studied for a Ph.D. in quantum physics and became a professor. He specialized in the study of black holes. It cloaked his urge to study nothing but time travel.

ران بسیار اندوهگین بود. او نمی توانست مرگ پدرش را درک کند. او گفت مثل این است که سوپرمن در حال مرگ است. ران فکر کرد ساخت ماشین زمان می تواند جان پدرش را نجات دهد. او به زمان گذشته برمی گردد و به پدرش می گوید سیگار را ترک کرده و از حمله قلبی خود در آینده جلوگیری کند. او شروع به ساخت ماشین زمان در زیرزمین خود کرد. این پروژه محکوم به شکست بود، اما ران هرگز تسلیم نشد. او بعدا برای دکتری فیزیک کوانتوم خواند و به استادی رسید. تخصص او در زمینه مطالعه سیاه چاله ها بود. این مسئله علاقه او به مطالعه سفر در زمان سر پوش میگذاشت.

 

At the age of 57, Ron was forced to retire due to heart-related problems. It gave him time to focus on building his time machine. He worked 15 hours a day and made a blueprint for a time machine.His theoretical findings were published as a cover article in The New Scientist. After 40 years Ron finally came out of the closet. His lifelong obsession was at last given the publicity it deserved.When quantum physicist, Bryce DeWitt, heard Ron’s theories of how lasers could be used to bend space-time, he sang their praises.

در سن ۵۷ سالگی ران به دلیل مشکلات قلبی مجبور به بازنشستگی شد. این کار به او فرصت داد تا در ساخت ماشین زمان خود بیشتر تمرکز کند. او روزانه ۱۵ ساعت کار می کرد و برای ساخت ماشین زمان طرح درست میکرد. یافته های نظری وی به عنوان مقاله ای عنوان دار در (New Scientist)منتشر شد. بالاخره بعد از ۴۰ سال این راز سر به مهر ران گشوده شد. این مداومت طولانی او در نهایت سر و صدای زیادی به پا کرد جوری که شایسته آن بود وقتی فیزیکدان کوانتومی، برایس دی ویت، نظریه های ران را شنید که چگونه می توان از لیزرها برای خم شدن فضا استفاده کرد، او را شایسته تقدیر خواند. 

 

He told Ron, “I don’t know if you will ever see your father again, but I do know he would have been proud of you.”Ron has accepted that his theories on time travel won’t ever help his father. His theories are based on Einstein’s block model of space-time. It suggests that the past, present and future are already written. If we were to travel back in time, we could only experience it, but not alter it. In other words, what will be will be.This knowledge didn’t upset Ron. He realized he had spent his life working to keep his dad’s memory alive. By the time he faced the fact he would never see his dad again, he didn’t need to. In this case, time itself was the greatest healer of all.

او به ران گفت، "من نمی دانم كه آیا شما باز هم  پدر خود را خواهید دید یا نه اما می دانم كه او به شما افتخار می كند. "ران پذیرفته است که نظریه های وی درمورد سفر در زمان هرگز به پدرش کمک نمی کند. نظریه های او بر اساس الگوی بلوکی انیشتین از فضا-زمان است. این نشان می دهد که گذشته، حال و آینده از قبل نوشته شده است. اگر قرار بود در زمان سفر کنیم، فقط می توانستیم آن را تجربه کنیم، نه اینکه آن را تغییر دهیم. به عبارت دیگر، آنچه خواهد شد خواهد شد. فهمیدن این  باعث ناراحتی ران نشد. او فهمید که عمر خود را صرف تلاش برای زنده نگه داشتن یاد پدرش کرده است. با قبول این واقعیت که او هرگز با پدرش روبرو نخواهد شد، دیگر نیازی به ادامه نبود. در این مورد، زمان بهترین التیام بخش است.

محصولات ویژه

پیشنهاد میکنم این ها رو هم ببینی